صُبا کلی حرف دارم واسه نوشتن. کلی موضوع واسه حرف زدن .
ولی شب ک میشه و موقع نوشتن، همشون فرار میکنن و من مجبورم فقط روزمره بنویسم.
از نه صب تا دوازده و نیم درگیر پختن عدسی بودم ک عدسش دیرپز بود و منو تا ظهر گشنه نگه داشت. ولی نتیجه خوشمزه تر از دفعه قبل بود.
+ وسطاشم کلیدر میخوندم.
+ غروب m.yazdi اومد هم فیلم براش بریزیم و نشستیم زیرزمین.
+ Y که از سرکار اومد حالش تعریفی نداشت، داغون بود ، اعصاب نداشت.سازندهها هیچکدوم قبول نکرده بودن.☹️ ینی کل امیدمون پوچ میشه.
+ چندوقت پیش تو گروه تلگرام ع داشت با h ک رفته تو کار املاک حرف میزد ، بهش گفت خونه کلنگی بخر و بساز، منم متریال و سازنده میارم. بخاطر همین به ع پیام دادم و گفتم حرفت شوخی بود یا واقا میشناسی؟ گفت میشناسم. اطلاعات ملک ُ از y پرسیدم و دادم به ع ، قرار شد حرف بزنه و بهم خبر بده ک کرجم کار میکنن یا ن.
+ ینی میشه معجزه بشه و آشنای ع بیاد و قبول کنه؟
+ سرعت اینترنت ُ به یاد آبان پارسال به حداقل رسوندن. بین هر خط چت ده مین فاصله میافتاد امروز.